گردهمایی فرماندهان و رزمندگان دفاع مقدس در دانشگاه کاشان

۱۱ بهمن ۱۳۹۷ | ۱۷:۵۵ کد : ۹۵۰۲ اخبار دانشگاه گزارش تصویری
تعداد بازدید:۱۳۸۷

شعر دکتر رضا شجری رئیس دانشکده ادبیات و زبان های خارجی دانشگاه کاشان در سومین گردهمایی فرماندهان و رزمندگان دفاع مقدس

"خورشید عشق"

به نام خداوند خورشید عشق
فروزندهء نورِ ناهید عشق

خداوند باران ، خداوند آب
نگارندهء چشمهء آفتاب

خداوند دنیا ، خداوند دین
خداوند شیرانِ شور آفرین

همانها که بر تیرگی تاختند
درفش ستم را  بر انداختند

همانها که عمار و بوذر شدند
سپهدار چون طوسِ نوذر شدند

به نیرویِ ایمان و تدبیر و رای
سپاهِ ستم را بریدند پای

دلِ خویشتن را به دریا زدند
سراپرده بر عرشِ اعلا زدند

گذشتند از خانِ نفس و هوس
بریدند از جسم و جان و نفَس

جوانان  جنگاورِ  مرز دین
همان پاسداران ایران زمین

چو دیدند دشمن به ما حمله کرد
برآمد ز ایران خروش نبرد

دلیران جنگی به پا خاستند
به پیش ستمگر صف آراستند

زدند بر سر خصم شمشیرِ تیز
ازو   پس گرفتند  خاکِ عزیز

شد آزاد از چنگشان شهرها
ز بیدادشان گشت کشور، رها

دریدند  صد دامِ   صدّام را
گرفتند ازو خواب و آرام را

پر از کشته شد هر فراز و نشیب
گرفتند ازو   انتقامی عجیب

از آنها که کردند بس جورها
گرفتند چند شهر خرم ز ما

به میگ و به میراژ و تانک سترگ
به ما حمله کردند مانند گرگ

گرفتند مهران و سومار را
جُفیر و اراضیِ بسیار را

از آنجا به نزدیک شوش آمدند
پر از کینه و با خروش آمدند

ولی غافل از آنکه ما رستمیم
به پیشِ تجاوز گران محکمیم

بریدیم یکسر، سرِ مار را
گرفتیم ازو شهرِ سومار را

به یک حمله با نامِ فتح المبین
شد آزاد بخشی از ایران زمین


فرو ریخت ، صدها دژ و خاکریز
ببستیم  بر خصم راهِ گریز

ز رزمِ دلیرانِ دشمن شکار
به بند آمد از خصم ، پانزده هزار

هزاران تن از دشمنان زبون
شدند از تَفِ تیرِ ما غرقِ خون

به بیتُ المقدّس به والفجرِ هشت
سپاهِ ستم پیشه بیچاره گشت!

به آرپی جی و موشک و بمب و تیر
چو شیر حمله کردند برنا و پیر

ستاندیم ازو شهر خونین شهر
شد از خونشان سرخ ، صحرا و نهر

علَم بر سرِ شهر خرّم زدیم
به زخمِ تن شهر مرهم زدیم

شلمچه شد آزاد از چنگشان
برآسود مهران ز نیرنگشان

ز رزم آورانِ شهادت طلب
به زانو در آمد سپاه عرب

ز خمپاره و تیر و توپ و تفنگ
شده پاره پاره دلِ کوه و سنگ

هویزه ، طلائیه ، دهلاویه
شد از آتشِ کین ما ، هاویه

گرفتیم از آنها هزاران اسیر
به یاریِ یزدان و مردانِ شیر

گذشتیم از رود اروند رود
چو تیر آمدیم بر سرِ او فرود

 ز خونِ تجاوزگرِ پست و دون
زمین شد به کردار دریای خون

شکستیم شاخِ سرِ گاو را
گرفتیم ازو بندر فاو را

امانش ندادیم در نفت شهر
کشیدیم ازو نیش و دندان زهر

به یاری ایزد پس از هشت سال
به پایان رسید آن ستیز و جدال

سرِ سرکشان را بر انداختیم
جفا پیشگان را زبون ساختیم

بلی آنکه نوشد شراب غرور
شود کشته افتد به گودالِ گور

بسی نامداران ما هم شهید
شدند و سرانجام ، ماتوا سعید

نمردند و رفتند سوی بهشت
ازین خانهء تنگِ دنیایِ زشت

چنین  گفت  پیغمبرِ رهنما:
هرآن کس شود کشته بهر خدا

نمیرد که در عالمی دیگر است
به نزد خداوند روزی خور است

جوانان بیدار و پاکیزه خوی
شهیدان بینا دلِ راهجوی

شهیدان میدان جنگاوری
بروجردی و همّت و باکری

کریمی و بابایی و باقری
برونسی و خرازی و کشوری

اگر نامشان را یکایک برم
پر از اشک گردد همه دفترم!

همین ها که با خونِ پاک گلو
گرفتند وقت شهادت وضو

نوشتند بر تارکِ آفتاب
بمیرید بهتر که مانید خواب!

زما بر شما ای شهیدان سلام
سلام ای شهیدانِ والا مقام

نخواهد شد از یاد ما نامتان
نگاه ِ قشنگِ دل آرامتان

برایِ همیشه شما زنده اید
چو خورشید تابنده ، پاینده اید

روان باد، یاد شما همچو رود
درود ای شهیدان هزاران درود

رضا شجری طاهری
 


( ۴ )

نظر شما :