پیام رئیس،مسئول نهاد رهبری و یادداشت معاون فرهنگی دانشگاه کاشان برای ارتحال آیتالله مصباح یزدی
پیام رئیس دانشگاه کاشان به مناسب رحلت آیت الله مصباح یزدی
رحلت عالم مبرز و فیلسوف گرانقدر، استاد حوزه های علمی و دینی ، حضرت آیت الله محمد تقی مصباح یزدی را تسلیت عرض می نمایم.
این فقیه ممتاز در طول عمر خود در گسترش علوم دینی، تربیت شاگردان و تشکیل مراکز علمی کوشید و همپای تحولات انقلاب همیشه از نظریه پردازان صادق بود.
این ثلمه بزرگ برای مراکز علمی و دینی را به همه دوستداران و دالدادگان ایشان تسلیت می گویم و برای روحش علو درجات مسئلت دارم.
دکتر عباس زراعت
رئیس دانشگاه کاشان
پیام تسلیت مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری دانشگاه به مناسبت ارتحال آیت الله مصباح یزدی
إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ
إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِی الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا یَسُدُّهَا شَیْءٌ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ.
ارتحال فقیه مجاهد و انقلابی، علامه بصیر، عمار زمان، حضرت ایت الله مصباح یزدی رضوان الله تعالی علیه رامحضر حضرت بقیه الله الاعظم (عج)، مقام معظم رهبری(مدظله العالی)، مراجع عظام تقلید(دامت برکاتهم) حوزه های علمیه و شاگردان این عالم فقید تسلیت عرض می کنم.
جواد خسروی
مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری دانشگاه کاشان
«یک سپاس کوچک »، به یاد استاد
یاداشت معاون فرهنگی و دانشجویی دانشگاه کاشان برای رحلت آیت الله مصباح یزدی
یک سپاس کوچک!!
دو نکته :
1. من این نوشتار را چند روزی است آماده کرده بودم. با شنیدن خبر فوت استاد مصباح با تغییر اندکی منتشر مینمایم.
2. از القاب استفاده نکردم. به عمد. میخواستم رابطه صمیمانه شاگرد و استادی در بیان هم باقی بماند.
اجازه بدهید این نوشتار را با یک خاطره آغاز کنم:
موسسه جناب مصباح متفاوت بود. با بسیاری از جاها و با بسیاری از گمانها و تصویر سازیها. یادم میاید در سال 82 به مناسبت 25 سالگی انقلاب در دانشگاه کاشان میهمان دکتر احسان نراقی بودیم. ایشان را میشناسید. با لحن تندی از حوزه و عقب ماندگی روحانیت سخن گفت. بعد جلسه در خدمتشان بودم. گفتگوی خوبی با حضور اساتید شکل گرفت . گفتم خیلی حوزه با تصویری که شما دارید تغییر کرده. گفتن قبول ندارم. هفته بعد قرار گذاشتیم تا چند جا را در حوزه بازدید کند. نراقی روحیه خوبی داشت. در این اواخر عمر هم همچنان بسان یک دانش آموز برای یاد گرفتن تلاش میکرد. هفته بعد دو جا در قم را با هم رفتیم. موسسه امام خمینی متعلق به استاد مصباح (به صورت ناشناس!!) و دانشگاه مفید که تحت نظر آیت الله اردبیلی اداره می¬شد. خیلی دگرگون شدند. گفتند نظرم را در این خصوص تغییر دادم. من به آینده علوم دینی امیدوار شدم.
من وامدار استادم جناب مصباح هستم. به چند دلیل:
1. در شرف انقلاب و بعد انقلاب نشریات "در راه حق" معدود مکتوباتی بودند که برای من و نسل من قابل استفاده بود. هم ساده و روان نوشته می¬شد و هم ارسال رایگان به درب منزل!سال 55 تا 60 را میگم.من از آن کتابها استفاده فراوان کردم.آقای مصباح آنجا بود.
2. دو دهه بعد من به همین ساختمانی که به نام موسسه؛یعنی "ساختمان در راه حق" بود رفتم.من از دانشجویان آن موسسه شدم.شرط ورود به این مدرسه اولا نداشتن دغدغه مدرک بود(مدرکی نداشت) دوم علاقه وافر به مطالعات دینی و سوم تحصیلات حوزوی همزمان. از همه علوم حداقل دو واحد و گاه بیشتر میخواندیم.آقای مصباح آنجا را تاسیس کرده بود.
3. کمی آن طرفتر برای بچه هایی که از اینجا بعد از 4تا 5 سال فارغ التحصیل میشدند دوره تکمیلی و تخصصی بود؛نامش شده بود باقر العلوم:گرایشهایی مثل فلسفه و روانشناسی اسلامی و اقتصاد و...ایده استاد مبنی بر آشنایی با علوم جدید برای طلاب بود. آن روزها این افکار در حوزه خریدار نداشت.خیلی خون دلها خورده شد تا موسسه امام خمینی در خیابان جمهوری شکل گرفت. اولین موسسه شبه دانشگاهی حوزه بود.آنجا که آمدیم بعد از 5 سال تازه بحث مدرک و ...مطرح شده بود.
4. آقای مصباح به خاطر همین افکار نواندیشانه در حوزه پیشتاز اما به همان اندازه مغضوب!گروهی از سنتی ها هم بود.
5. آشنایی من با فلسفه با کتاب آموزشی ایشان ،با قرآن با کتاب معارف قرآن ایشان؛ با تاریخ و جامعه شناسی با کتاب (تاریخ و جامعه) ایشان بود. کمتر استادی برای این شاگردِ نه چندان خوب سمتی چنین داشته است.
6. من بیش از اینها وامدار ایده و افکار او در حوزه علم بودم (به همان اندازه که در حوزه سیاست از او دور بودم و نا همراه)!پیشتاز بود و در حوزه علم موسسهاش آزاد اندیش. دکتر سروش و استاد مصطفی ملکیان از نامدارانی بودند که آنجا سالیان سالیان سمت تدریس داشتند. بسیاری دیگر بودند که نه افکار و نه حتی ظاهرشان در خور حوزه احساس نمیشد ولی ایشان باور داشتند که در راه فراگیری باید از همه آموخت.
7. از شبهه اصلا ابایی نداشتند. میگفتند طالب علم واجب است در شبهه ها غوطه ور شود.یادم نمیرود یکی از اساتید حقوق ما که آن روزها سمت عضویت در خبرگان و شورای نگهبان را هم داشت روزی در کلاس گفت و فردا به دست اندرکاران که بعض نشریات (مشخصا نشریات دوره ریاست جمهوری جناب خاتمی) در موسسه مصداق کتاب ضاله هستند. باید جمع شوند. ایشان نپسندیده بودند. گفته بودند همه نشریات را بیاورند. در دو طبقه هم بگذارند که همه بخوانند...
8. آقای مصباح شجاع بودند. حرفشان را میزدند. یعنی عقیده شان را ابراز میداشتند.ابایی نداشتند که چه میشود.من این روحیه را ستایش میکنم. کسان فراوان ترجیح میدانند که در خفا باشند تا کمتر دامنشان آلوده شود! و به گاه چیدن در صف اول..
9. به یک دلیل دیگر هم من ایشان را دوست داشتم. بهترین دوست و راهنما و اسوه یک انسان نیک و نیکخواه را در یکی از اساتید آنجا یافتم. حالا دو دهه از این همدمی من با این انسان عجیب و بسیار متفاوت میگذرد.آقای جعفریان این استاد-دوست من را در حوزه علوم دینی بی نظیر میدانند. رابطه ای که بیش از هر چیز بر محور دانش و البته عدم نزدیکی با چهره سیاسی آقای مصباح در بین هر دوی ما همراه بود.
دکتر حسین ستار
نظر شما :