به یاد چهاردهمین سالگشت کاریکلماتوریست صاحب سبک،دکتر علی حسین پور چافی، استاد فقید دانشگاه کاشان
در چهاردهمین سالمرگ استاد فقید گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه کاشان دکتر علی حسین پور چافی چند کاریکلماتور این استاد صاحب ذوق را مرور می کنیم و برای روح بلندش علو درجات را آرزو می نماییم.
کاش کتاب کاریکلماتوری بودم در دست تو، تا با خواندن من لبخندت مکرر می شد.
نمی دانم چرا همه بعد از مرگ میفهمند که «بازگشت همه به سوی اوست».
تنها جاده ای که در آن سرعت و سبقت غیر مجاز، مجاز است، «جاده مستقیم» است.
دلم مدتی است که از خانه خارج و تاکنون مراجعه ننموده است؛ از یابنده تقاضا میشود که...
نصیحت بیش از حد، مثل تابلوهای جور و واجور سر راهها بیشتر موجب سر در گمی می شود.
آینه هم از آدمهای بداخلاق بدش می آید.
استفاده هر روزه مردم از کرم ضدّ آفتاب باعث نمی شود که آفتاب لبخند مهربانش را از مردم دریغ کند.
خداوند آدم را از خاک آفرید. بعد شروع کرد به تعریف کردن از خود. آدم با دستپاچگی گفت: قشنگی از چشمهای توست.
در جاده طریقت یک تابلو بیشتر نصب نشده است: «توقّف ممنوع!».
کشته مرده دعوایی هستم که آخرش به ماچ و بوسه ختم می شود.
به کفشهایم وصیت کرده ام که بعد از من هرگز از راه راست منحرف نشوند.
خدا مشترک مورد نظری است که همیشه در دسترس است.
اگر آگهی های ترحیم و تسلیت از روی دیوارها ما را نمی پاییدند شاید زندگی شادتر می گذشت.
مطمئن ترین دوستان تو کسی است که بتوانی توپت را بی دغدغه به طرف او پرت کنی.
آدمهای خوش اخلاق در خواب هم لبخند می زنند.
اگر همه انسانها از پشت کوه آمده بودند، زندگی طبیعی تر و باصفاتر بود.
آنقدر پیر شده بود که فراموش کرده بود برای چه به دنیا آمده است.
از وقتی شنیده ام «زندگی سیبی است»، دلم نمی آید آن را گاز بزنم.
وقتی بخواهی با خدا تماس بگیری، همه جا آنتن می دهد.
(دکتر علی حسین پور)
نظر شما :