رئیس مرکز پژوهشی کاشان شناسی: آموزه های حافظ جاودانه و جهانی است
عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه کاشان و رئیس مرکز پژوهشی کاشان شناسی، به مناسبت بیستم مهر و روز بزرگداشت «حافظ شیرازی»، در جمع استادان و دانشجویان این دانشگاه، به بیان آموزه های این شاعر بزرگ برای انسان امروز پرداخت و گفت: فلسفه نامگذاری یک روز به عنوان بزرگداشت حافظ، آشنایی بیشتر با این بزرگ مرد و به کارگیری آموزه های سترگ او در زندگی است.
دکتر امیرحسین مدنی تصریح کرد: ویژگی چند معنایی یا هرمنوتیکیِ اشعار حافظ سبب نفوذ، جاودانگی و جهانی شدن شعر و اندیشه وی شده است؛ لذا مخاطبان او از هر گروه و فرقه و با هر گرایش و منش فکری، می توانند از اشعار و غزلیات او ملتذذ و مبتهج شوند. همانگونه که خود او می گوید: «حافظم در محفلی، دُردی کشم در مجلسی // بنگر این شوخی که چون با خلق، صنعت می کنم».
دکتر مدنی با تأکید بر همین ویژگی هرمنوتیک گونه شعر حافظ افزود: آدمیان با امیال و آمال متفاوت، می توانند با شعر وی همزاد پنداری کنند. برای نمونه شخصی که عاشق است، با خواندن این بیت از دیوان او که می گوید: «عاشق شو، ارنه روزی کارِ جهان سر آید// ناخوانده نقش مقصود در کارگاه هستی»؛ بر حافظ درود می فرستد و زمانی که خداشناس و عارف بیت: «دوش وقت سحر از غصّه نجاتم دادند// واندران ظلمتِ شب آب حیاتم دادند»؛ زمزمه می کند، حافظ را چون خود، عارف می پندارد. همچنین بیت: «دَمی با غم به سر بردن، جهان یکسر نمی ارزد // به می بفروش دلق ما کزین خوش تر نمی ارزد»؛ افراد مغموم و افسرده را به شادی و بهجت دعوت می کند. یک متشّرع و قرآن خوان نیز، با خواندن ابیاتی از حافظ نظیر: «صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ// هرچه کردم همه از دولت قران کردم»؛ برداشت خاص خود را از شعر او در ذهن می پروراند و همین ویژگی است که رمز ماندگاری اشعار حافظ است.
وی با تأکید بر آموزه های مؤثر حافظ در زندگی، به بیان چند آموزه مهم حافظ برای انسان معاصر پرداخت:
نخست اینکه حافظ معتقد است «عشق و محبّت»، سبب رستگاری انسان می شود؛ به همین دلیل حکم می کند: «هر آنکه در این حلقه نیست زنده به عشق// بر او نمرده به فتوای من نماز کنید» و خودش هم باور دارد که یکی از مهم ترین هنرهایش، عاشقی است: «عاشق و رند و نظر بازم و می گویم فاش// تا بدانی که به چندین هنر آراسته ام». دومین آموزه حافظ آن است که وی مصلحی اجتماعی است که در زمانه پرآشوب خود، تن به سکوت و رضایت نداد و دشمن سرسخت زاهدان ریاکاران زمانه خود بوده است؛ چنان که می گوید: «صوفیِ شهر بین که چون لقمه شبهه می خورد// پاردُمش دراز باد آن حَیَوان خوش علف» و یا آنجا که گفت: «حافظا! می خور و رندی کن و خوش باش، ولی// دامِ تزویر مکُن چون دگران قرآن را».
عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه کاشان افزود: غنیمت شمردن دَم و فرصت و دریافتن زمان حال و اکنون، از دیگر آموزه های مهم شعر حافظ برای انسان معاصر است که مورد توجه روانشناسان امروز نیز قرار گرفته است: «قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند// بس خجالت که از این حاصلِ اوقات بریم». همچنین تأکید به یافتن گوهر درون و خودشناسی، دیگر آموزه حافظ است که در برخی از اشعار وی چون: «سالها دل طلب جام جم از ما می کرد// وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا می کرد»؛ به چشم می خورد. به یقین هر انسانی، نیروهای بالقوه ای در درون خود دارد که با تبدیل آنها به بالفعل، به موفقیت های شگرف دست می یابد.
این استاد دانشگاه، با اشاره به ابیات: «آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است// با دوستان مروّت، با دشمنان مدارا» و یا: «حافظ! ار خصم خطا گفت، نگیریم بر او// ور به حق گفت، جَدَل با سخن حق نکنیم»؛ تصریح کرد: دوری از تعصّب و خشونت در امر دین و باور به نوعی آسان گیری و تسامح- با وجود اینکه خود، یکی از دینداران و قاریان قرآن، آن هم در چهارده روایت بوده است- از دیگر آموزه های شعر حافظ است که سبب جذب و سوق حداکثری افراد به شریعت می شود.
دکتر امیرحسین مدنی همچنین بیان کرد: همّت بلند و دوری از سستی و خمودی، ششمین آموزه حافظ برای انسان امروز است؛ همانطور که می گوید: «کمتر از ذرّه نئی، پَست مشو، مهر بورز// تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان» و یا «ناز پرورد تنعّم نبرد راه به دوست// عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد». همچنین آنگونه که در قرآن کریم آمده است که: «لِکَیلا تَأسَوا عَلَی مَا فاتَکُم وَ لا تَفرَحُوا بما آتکُم» (حدید، 23)؛ حافظ معتقد به بی ثباتی و موقت بودن دنیاست و می گوید: «بیا که وضع جهان را چنان که من دیدم// گر امتحان بکنی، می خوری و غم نخوری». آری! اندیشمندان و بزرگان معاصر نیز – همچون حافظ- بارها تأکید کرده اند که یگانه اصل ثابتِ این دنیا، بی ثباتی آن است.
وی با تأکید بر شرایط زمانه حافظ افزود: در دوره ای که پر از تشویش و آشوب و زاهدان ریاکار بوده است، حافظ تافته جدا بافته ای به حساب می آمد که از همراهی با این جماعت کناره گرفته بود. انسان های بزرگ، همواره خلاف امواج شنا می کنند و به قول حافظ، «از خلاف آمد عادت» کام می طلبند؛ لذا تأکید به همرنگ نشدن با جماعت، آموزه مهم دیگری است که می توان از اشعار حافظ آموخت: «ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم// جامه کس سیه و دَلق خود ازرق نکنیم».
عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه در پایان، خاطر نشان کرد: صداقت و یکرنگی، صفتی است که در جامعه امروز رو به افول نهاده و ما به شدّت به آن نیازمندیم؛ ویژگی ای که در شعر و اندیشه حافظ، مورد تأکید فراوان قرار گرفته است: «در نظر بازی ما بی خبران حیرانند// من چنینم که نمودم، دگر ایشان دانند». آری! حافظ در باطن، چنان است که در ظاهر؛ اما باید پرسید که انسان امروز نیز چنانکه هست، می نماید؟!
نظر شما :