نگاهی گذرا به زندگانی پر خیر و برکت فقیه نامدار ملا احمد نراقی(ره)‬

۱۴ بهمن ۱۳۹۴ | ۱۲:۰۲ کد : ۴۲۷۶ اخبار دانشگاه
تعداد بازدید:۱۰۱۶
ملا احمد نراقی(ره)‬


 چهارشنبه 14بهمن ماه 1394برابر با 23ربیع الثانی 1437هجری قمری مصادف است با سالروز درگذشت فقیه نامدار ملا احمد نراقی(ره


به همین مناسبت نگاهی گذرا به زندگانی پر خیر و برکت این عالم وارسته دین خواهیم داشت:

 تولد و تحصیلات
این فقیه بزرگ سال (1185 هـ . ق) در شهر نراق از توابع شهرستان کاشان دیده به جهان گشود. وی مقدمات و بیشتر دروس متوسط و عالی را در محضر پدر دانشمندش مرحوم ملا محمد مهدی نراقی تحصیل نمود.

 سال (1205 هـ . ق) که بیست بهار از عمرش می گذشت همراه پدرش به شهر علم و حکمت نجف اشرف هجرت کرد و در آن جا مدتی از حوزه درسی عالم بزرگوار وحید بهبهانی بهره برد؛ اما پس از اندکی در همین سال استاد کل وحید بهبهانی به رحمت ایزدی پیوست و او همراه پدر خود به زادگاهش نراق بازگشت. تنها چهار سال از رحلت استادش گذشته بود که ملا احمد در سال (1209 هـ . ق) پدرش ملا مهدی را هم از دست داد؛ پدر اندیشمندی که وی بیشتر اندوخته های علمی خود را از او به ارث برده بود.[1]


ملا احمد نراقی سه سال پس از رحلت پدر در تاریخ (1212 هـ . ق) به قصد زیارت عتبات عالیات بار دیگر عزم سفر نمود و این بار به تنهایی به نجف اشرف هجرت کرد. در این شهر علم و حکمت، از حوزه درسی فقیهان بزرگی مانند: سید مهدی بحرالعلوم و شیخ جعفر کاشف الغطا استفاده های شایانی برد.

 

این فقیه فرزانه مدتی هم در کربلا در جوار حرم حسینی ساکن شد و از محضر میرزا مهدی شهرستانی و آقا سید علی کربلایی بهره علمی برد.[2] و در علوم و فنون مختلف از جمله: فقه، اصول عقاید، اخلاق، شعر، عرفان، فلسفه، منطق، حساب و هندسه و ... به مراتب عالی رسید و صاحب نظر شد.

 
رسالت اجتماعی
ملا احمد نراقی پس از تکمیل تحصیل به زادگاه خود بازگشت. وی در شهر کاشان سکونت اختیار کرد و چون از جایگاه مناسب علمی و موقعیت خود مردمی برخوردار بود، به مقام مرجعیت دینی رسید و همانند پدرش زعامت مذهبی و سیاسی مردم آن سامان و نواحی را به عهده گرفت.[3]


او همواره به فکر رفاه و آسایش توده مردم مستضعف بود و در مواقع مختلف به دفاع از حقوق مردم مظلوم منطقه برخاست و با ظالمان و سرکشان به ستیز پرداخت. در ادامه این ظلم ستیزی با حاکمان ظالم منطقه و حتی با حکومت وقت ایران (فتح علی شاه قاجار) درگیر شد. چنان که در کتاب های تاریخی آمده است حاکمانی که از سوی فتحعلی شاه برای منطقه کاشان گماشته می شدند چند بار به خاطر رفتار و کردار ستمکارانه شاه نسبت به مردم، توسط ملا احمد نراقی از این سمت دولتی عزل شدند. این سبب ناخشنودی شاه شد. بنابر این آن عالم بزرگ را به تهران فراخواند و او را به اخلال در امر مملکت متهم کرد. ملا احمد نراقی در جواب شاه آستین ها را بالا برد و دست های خود را به طرف آسمان گرفت و خطاب به پروردگار عرض کرد:« ... بار خدایا! این سلطان ظالم، حاکم ظالمی را بر مردم قرار داد و من رفع ظلم کردم و این ظالم بر من عصبانی است ...»[4]


و چون اراده کرد نفرین کند شاه بلند شد، دست های او را گرفت و از وی عذرخواهی کرد و با مشورت و موافقت ملا احمد، یک فرد لایقی را برای ولایت کاشان منصوب نمود. از این قضیه تاریخی علاوه بر نفوذ و قدرت معنوی ملا احمد نراقی در میان توده مردم می توان دریافت که فتحلی شاه با آن همه کبر و غرور و جاه و جبروتش به مقام معنوی ملا احمد واقف بوده و به آن اعتقاد داشته است به همین سبب با خواهش و تمنا و پوزش از نفرین او مانع می شود.


اوضاع سیاسی ایران
دوران ملا احمد نراقی هم زمان با سلطنت پادشاهان زند و قاجار بوده است.

هنگام سلطنت کریم خان زند، او ایام کودکی و نوجوانی خود را پشت سر می گذاشت و مهمترین دوران حیات این فقیه سترگ با حکومت آقا محمد خان و فتحعلی شاه از سلسله قاجار مقارن بوده است.

سال (1193 هـ . ق) که ملا احمد هشت ساله بود کریم خان زند پس از نزدیک به سی و یک سال سلطنت چشم از جهان فرو بست.[5]

سال (1213 هـ . ق) فتحعلی شاه به حکومت رسید و تا حدودی توانست موقعیت خود را تثبیت کند و بر اوضاع مسلط شود.


حکم جهاد
چند سال بعد، هنگامی که ملا احمد نراقی از نجف به وطن خود کاشان بازگشت و مرجعیت، رهبری و هدایت مردم را بر دوش گرفت، حوادث سرنوشت سازی به وقوع پیوست که یکی از مهمترین آن ها جنگ های ایران و روس بود.

فقیه مجاهد ملا احمد نراقی در این جنگ نابرابر بیدرنگ وارد عرصه پیکار شد و همواره سایر فقیهان و عالمان شیعه به صدور حکم جهاد بر ضد تجاوزات دولت روسیه اقدام کرد و مردم را به مبارزه و پیکار با دشمن غاصب فراخواند.


در سنگر جهاد
در این هنگام فقیهان عظام شیعه و دانشوران نجف و کاظمین مانند آیه الله سید علی طباطبایی و شیخ جعفر کاشف الغطا اعلام جهاد کردند.

آیه الله سید محمد طباطبایی، معروف به مجاهد، عالمان بلاد را از موضوع آگاه ساخت و همه شخصیت های مذهبی را در صدور فتوای جهاد بر ضد دولت تجاوز گر روسیه متحد نمود.بعد با ارسال نامه هایی به فتحعلی شاه تأکید کرد که مانع از ظلم و جور ایادی دولت روس شود؛ در غیر این صورت خود این مسئولیت را بر دوش خواهد گرفت.[6]


فتحعلی شاه که در مقابل تصمیم قاطعانه عالمان دینی چاره ای جز تسلیم نداشت با درخواست آنان موافقت کرد. آیه الله سید محمد مجاهد با عده ای از دانشوران وارد ایران شد و در تهران جلوس کرد و همه عالمان برجسته ایران را به تهران فراخواند. به دنبال آن اغلب فقیهان بزرگ شهرها از جمله ملااحمد نراقی به این ندا، لبیک گفتند و به جمع فقیهان مجاهد پیوستند. و حتی در جبهه جنگ نیز حاضر شدند. یکی از مورخان که از نزدیک این رخداد را تعقیب کرده، در این باره چنین می نویسد:

« ... و روز شنبه هیجدهم (ذیقعهده سال 1241) جناب حاجی ملا احمد نراقی کاشانی که از تمامت علمای اثنا عشریه فضیلتش زیادت بود به اتفاق حاجی ملا عبدالوهاب قزوینی و جماعتی دیگر از علماء و حاجی ملا محمد پسر حاجی ملا احمد نراقی که او نیز قدوه مجتهدین بود، از راه برسید. تمامت شاهزادگان و قاطبه امرا و اعیان نیز به استقبال بیرون شتافتند و جنابش را تکبیر و تهلیل و مکانت و محلی جلیل فرود آوردند و این جمله مجتهدین که انجمن بودند به اتفاق فتوا راندند که هر کس از جهاد با روسیان بازنشیند از اطاعت یزدان سربرتافته، متابعت شیطان کرده باشد ...»[7]


جالب این که وقتی میرزا عبدالوهاب معتمد الدوله و میرزا ابوالحسن خان، وزیر امور خارجه با این تصمیم به مخالفت برخاستند، علما در جواب آن ها پیامهایی دادند و نوشتند که: «همانا شما را در عقیدت و کیش خود فتوری است و اگر نه چگونه جهاد با کافران را مکروه می شمارید؟» در این حال آن ها ساکت شدند. یا هنگامی که سفیر روس در ایران با ترفندهایی در تکاپو بود تا علما را از این اندیشه باز دارد، آنان با صراحت اعلام کردند که: «در شریعت ما با کفار از در مهر و حفاوت سخن کردن گناهی بزرگ باشد. اگر چه روسیان از حدود ایران بیرون شوند هم جهاد با ایشان را واجب دانیم.»[8]


ملا احمد نراقی، تنها به صدور حکم جهاد بسنده نکرد، بلکه همراه سایر عالمان و فقیهان بزرگ از تهران خارج شد و به سوی آذربایجان، خط مقدم جبهه جنگ حرکت کرد و با حضور خود در شهر تبریز و مناطق مختلف آذربایجان مردم را بر ضد اشغالگران روسی، بسیج و روشنگری نمود.[9]


در جبهه فرهنگی
دوران زعامت و مرجعیت ملا احمد نراقی و حضور او در شهر کاشان را می توان یکی از بحرانی ترین مقاطع تاریخی ایران و جهان نامید. در این برهه از تاریخ میان قدرتهای بزرگ جهانی تکاپوی عمیقی در جهت دست یابی به منابع کشور های آسیایی و آفریقایی آغاز شده بود که به «سیاست مستعمراتی» معروف شده بود. در این میان، کشور ایران به خاطر موقعیت استراتژی و ارتباط دیرینه ای که با کشور هند داشت از اهمیت ویژه ای برخوردار بود و در آغاز عصر این سیاست، ایران جزء اولین کشورهای مورد نظر و رقابت استعمارگران بود. این سیاست استعماری در آن مقطع در ابعاد و عرصه های گوناگون اعمال و تعقیب می شد که تهاجم در عرصه فرهنگی و شکستن سنگرهای اعتقادی مردم ایران، یکی از برنامه های این دسیسه استعماری به شمار می آمد.


دشمنان اسلام به ویژه سردمداران دولت انگلیس که همواره به دنبال غارت منافع ملی و مذهبی ملتهای مسلمان بودند، پیش از این در عصر صفوی به خوبی تجربه کرده بودند که حضور اسلام و روحانیت شیعه، بزرگ ترین مانع تحقق اهداف شوم آن ها در این سرزمین است و هیچ چیزی به اندازه اسلام و روحانیت برای آنان شکننده نیست. لذا برای درهم شکستن این دو نیروی معنوی به طور همه جانبه سرمایه گذاری می کردند.


یکی از این اقدامات شوم، فعالیت های جسورانه فردی به نام «هنری مارتین» از گروه «پادریان» در ایران بود. او به عنوان یک کشیش و مبلغ مسیحی در طول یازده ماه اقامت خود در ایران علاوه بر ترجمه انجیل و عهد جدید، کتابی به نام «میزان الحق» در حقانیت دین مسیح و در آیین مقدس اسلام و رسالت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و نفی وحی و قرآن نگاشت و با پشتکار و جسارت عجیبی با عالمان اسلام به مشاجره و مناظره پرداخت. هنری مارتین با ترفندهایی که آموخته بود در شبهه افکنی و ایجاد تردید میان جوانان بسیار ماهر بود چنان که توانست در این زمینه به موفقیت هایی هم دست یابد. مأموریت او در سال 1227 هـ. ش در ایران به پایان رسید و عازم کشور ترکیه شد و در همان سال درگذشت؛ اما سالیان دراز شبهات او در میان محافل علمی و عمومی مردم باقی و مطرح بود.[10]


در آن ایام پاسخ های بسیاری در نفی نظرها و شبهه های مارتین پادری نوشته شد؛ اما چون اغلب نویسندگان آن از مایه علمی لازم و کافی بهره مند نبودند، نه تنها نتوانستند از عمق تأثیرات آن بکاهند؛ بلکه خود باعث تحکیم این جبهه شوم فرهنگی شدند. در این میان فقط سه نگارش از استحکام و برهان قاطعی برخوردار بود که بارزترین آن کتاب «سیف الامه و برهان المله» نوشته ملا احمد نراقی بود که توضیح آن در بخش آثار خواهد آمد. این فقیه پرتلاش در پویایی، رسایی و گویا کردن محتوای این کتاب سنگ تمام گذاشت و در تکمیل آن با ده نفر از شخصیت های یهود به مذاکره علمی نشست.[11]


در این کتاب غیرت دینی، احساس مسئوولیت اجتماعی، شجاعت و شهامت علمی ملا احمد نراقی به وضوح مشاهده می شود. این کتاب در سال (1233 هـ . ق) پنج سال بعد از فوت مارتین نگارش یافت و در مهار افکار و اندیشه های انحرافی و رفع شبهات ساختگی او تأثیر بسزایی گذاشت و این تنها رد بر شخص مارتین نبود؛ بلکه در واقع ملا احمد نراقی با این تلاش و تحقیق در برابر یک تهاجم همه جانبه فرهنگی قد علم کرد که در پشت پرده از جانب دولت وقت انگلیس تغذیه و هدایت می شد.



شاگردان
این فقیه فرزانه پس از رحلت جانگداز پدر بزرگوارش، مدیریت و مسوولیت اداره حوزه علمیه کاشان را بر دوش گرفت و با گسترش حوزه درس و بحث و پرورش شخصیت های سرشناس، به حوزه کاشان و روحانیت شیعه رونق بیشتری بخشید. در این بخش به معرفی چند تن از شاگردان او می پردازیم.
1. شیخ مرتضی انصاری (1281 - 1214 هـ . ق) یکی از امتیازات نراقی این است که در حوزه درسی وی شخصتی سترگی همچون شیخ مرتضی انصاری پرورش یافته است.
2. ملا مهدی نراقی (1268 - 1209 هـ.ق)
وی معروف به «آقا کوچک» است و چهل روز پس از رحلت مرحوم پدرش یعنی ملا محمد مهدی نراقی به دنیا آمد به همین سبب نام وی را بر او نهادند و سپس به «آقا کوچک» ملقب کردند که بعد ها از سوی فتحعلی شاه به «آقا بزرگ»­ شهرت یافت.[12]
3. میرزا ابوالقاسم نراقی (متوفا 1256 هـ . ق)
وی دومین فرزند پدرش ملا مهدی نراقی بود که در محضر برادرش ملا احمد نراقی علوم و معارف دینی را آموخت و به درجه اجتهاد رسید.
4. ملا محمد جواد نراقی (متوفای 1278 هـ . ق.)
وی فرزند کوچک ملا احمد نراقی است.
5. میرزا محمد نصیر نراقی، نصیر الدین (متوفای 1273 هـ . ق.)
6. ملا محمد نراقی. (متوفای 1397 هـ . ق.)
او ملقب به عبدالصاحب و فرزند بزرگ ملا احمد نراقی بود که در سال (1215 هـ . ق) چشم به جهان گشود.
شخصیت های بزرگی مانند:
7. سید محمد تقی کاشانی (1258 هـ . ق)
8. ملا علی مدد ساوجی کاشانی (1270 هـ . ق)
9. میرزا ابوتراب نطنزی کاشانی (1261 هـ . ق)
10. ملا احمد نطنزی کاشانی.
11. ملا محمد حسن جاسبی قمی.
12. میرزا حبیب الله کاشانی.
13. سید شفیع جاپلقی بروجردی (1280 هـ . ق)
14. ملا محمد کزازی قمی.
15. شیخ محمد جزفادقانی (1264 هـ . ق)
16. میرزا احمد حسینی ساوجی (1305 هـ . ق)
17. سید علی بن خلیفه احسانی نجفی (1233 هـ . ق)
18. ملا محمد علی آرانی کاشانی (1250 هـ . ق)
19. علامه شیخ محمد میثمی.
20. شیخ علی محمد خان نظام الدوله صدر اصفهانی (1276 هـ . ق)
21. حاج ملا علی خلیلی (1297 هـ . ق)
22. شیخ محمد علی هزار جریبی مازندرانی[13] (1245 هـ . ق)
23. ملا غلامرضا آرانی کاشانی.[14]
نیز از شاگردان ملا احمد به شمار می آیند.



آثار
1. مستند الشیعه فی احکام الشریعه.
این اثر جاوید در میان فقیهان بزرگ شیعه یکی از کتابهای دقیق فقهی به شمار می آید که به سبک استدلال و متقن نگارش یافته و دارای فروع متنوع و موضوعات مبتلا به فقهی است. این کتاب طی دو قرن گذشته همواره در حوزه های علمیه مورد توجه، استناد و استفاده عالمان و فقیهان سترگی مانند آیه الله سید محمد کاظم یزدی صاحب (عروه الوثقی) قرار می گرفته است.[15]
کتاب فوق قبلا دوبار که مرحله دوم آن در سال 1325 ش. بود در ایران در دو جلد بزرگ رحلی، تهیه، تنظیم و چاپ شده است.[16] اخیراً با تلاش و تحقیق دست اندرکاران و محققان موسسه آل البیت در قم، در 19 جلد تهیه و تنظیم یافته و به مرحله چاپ رسیده است.
2. هدایه الشیعه الی احکام الشریعه.
این کتاب شامل فتاوای ملا احمد نراقی پیرامون مسائل فقهی است که بر خلاف «مستند الشیعه» استدلالی نگارش نیافته است و بیشتر به رساله عملیه می ماند.[17]
3. وسیله النجاه
این کتاب نیز پیرامون فقه در دو مجلد تدوین شده است که جلد اول آن به مسائل مهم «طهارت و نماز» و جلد دوم آن به فروع مهم: «روزه، زکات، خمس، حج، جهاد، خوردنی ها و آشامیدنی ها، ذبح و شکار حیوانات اختصاص دارد.[18]
4. تذکره الاحباب
این کتاب هم به سبک رساله عملیه نوشته شده است که ملا احمد نراقی در آن بر کتاب «تحفه الرضوه» پدر بزرگوارش حاشیه زده و سپس مسائل: زکات، خمس و صوم را بر آن اضافه نموده است.
5. خلاصه المسائل[19]
6. مناسک حج[20]
7. رساله در عصیر عنبی[21]
اصول فقه
8. مناهج الاحکام فی الاصول
9. اساس الاحکام.
10. مفتاح الاحکام.
11. عین الاصول.
12. حجیه المظنه.[22]


فقه و اصول
13. عوائد الایام
این کتاب مجموعه ای از مسائل و قواعد فقه و اصول است و آن گونه که خود مؤلف در آغاز تذکر می دهد این نوشتار جهت حضور ذهن و با هدف یادداشت یافته های مؤلف از فقه و اصول و به مرور زمان نگارش یافته است. کتاب فوق دارای 88 عائده است به همین خاطر نام «عوائد الایام» بر آن نهاده شده است. ملا احمد نراقی در یکی از عائده های آن به طور مستقل به بحث ولایت فقیه می پردازد که تا آن وقت هیچ یک از فقیهان عظام به این سبک از آن بحث نکرده بودند. توضیح پیرامون این موضوع مهم در بخش اندیشه خواهد آمد.


کلام
14. سیف الامه و برهان المله
این کتاب ارزشمند شامل مباحث دقیق کلامی و اعتقادی است. همان طوری که قبلا اشاره شد، ملا احمد نراقی آن را در جواب شبهات فرد مسیحی به نام «هنری مارتین پادری» نگاشته است و در آن ضمن بهره برداری کامل از برهان های عقلی و نقلی با تتبع و تفحص لازم و کافی آن را به اتمام رسانده است. کتاب سیف الامه در 3 باب تنظیم یافته که باب اول آن پیرامون مسائل و موضوعاتی است که مؤلف دانستن آن را پیش از ورود به موضوع اصلی برای مخاطبان لازم می شمارد. باب دوم در اثبات رسالت و نبوت پیامبر بزرگ اسلام ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ است. در باب سوم، این اندیشمند توانا با استدلال عمیق و برهان دقیق به نقل و دفع شبهات هنری مارتین می پردازد.[23]

اخلاق
15. معراج السعاده.
این کتاب از زمان نگارش آن تا به امروز یکی از بهترین کتابهای فارسی در اخلاق به شمار می آید. همان طوری که از مقدمه مؤلف استنباط می شود کتاب معراج السعاده در ادامه و تکمیل راه پدر و کتاب «جامع السعادات» او نگاشته شده است. چون جامع السعادات به زبان عربی نگاشته شده بود و عموم مردم نمی توانستند از محتوای آن بهره مند شوند. ملا احمد نراقی در واقع آن را تلخیص و ترجمه کرده و با اضافاتی بدیع، تحت عنوان «معراج السعاده» در اختیار جامعه اسلامی فارسی زبانان قرار داده است. از جمله مباحث ارزشمند این کتاب، موضوع عدالت اجتماعی و عدالت پادشاهان است که در نوع خود کم نظیر و پویا است. این کتاب از پنج فصل تشکیل یافته که باب اول آن به «مقدمات نافعه» اختصاص دارد، در باب دوم در شناسایی قوای نفس و اخلاق ناپسند انسان بحث می شود. در باب سوم بحث از مراقبت اخلاق حمیده از لغزشهاست. در باب چهارم شناسایی اخلاق حمیده و فضایل آن و چگونگی اکتساب آن مطرح می شود و در باب پنجم سخن از اسرار و آداب عبادات است. و البته هر کدام این ابواب خود، دارای فصول و زیر مجموعه های مقتضی و مناسب است.


نظر شما :