امام جمعه کاشان : سرپرستی الهی و قرانی که ملت ایران از ان برخوردار است بزرگترین نعمت برای ما می باشد
حجت الاسلام سید سعید حسینی در دومین جلسه شرح نامه 53 نهج البلاغه در جمع اساتید دانشگاه کاشان گفت : در جلسه قبل، مطالبی درباره اهمیت نامه های نهج البلاغه، معرفی مالک اشتر، معرفی محمد ابن ابی بکر را گفتیم، همچنین در رابطه با نامه علی ع به محمد ابن الی بکر مطالبی را بیان نمودیم ،
حجت الاسلام حسینی در ادامه شرح نامه 53 گفت : « هذا ما اَمَرَ بِهِ عَبْدُاللّهِ عَلِىٌّ اَمیرُ الْمُؤْمِنینَ... » این دستوری است از عبد خدا حضرت علی ع. « عَبْدُاللّهِ » را در نظر بگیرید. وصف عبدالله ، اولین نکته امروز است. از ایت الله مصباح ره سوال کردم، بالاترین توصیف پیامبر ص در قران چیست؟ توصیفات زیادی در قران آمده است مانند بشیر،. نذیر... . بالاترین وصف چیست؟ ایت الله مصباح ره فرمودند : بنظر من بالاترین وصف « عبد » است و برای علت ان فرمودند : خداوند وقتی می خواهد پیامبر ص را به مهمانی خصوصی، معراج ببرد، دوبار پیامبر را با عبد توصیف می کند. سوره اسرا آیه یک « سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى » پاک و منزه است خدایی که عبد خود را سیر داد و سوره نجم آیه 10 « فَأَوْحَىٰ إِلَىٰ عَبْدِهِ مَا أَوْحَىٰ » به جایی رسید که جبرائیل باز می ماند. به مقام قرب الهی رسید .« هذا ما اَمَرَ بِهِ عَبْدُاللّهِ عَلِىٌّ اَمیرُ الْمُؤْمِنینَ... » این وصف امیرالمومنین ع را در نظر بگیرید. ظاهر این کلمه ی امیرالمومنین ع از ماده اَمَرَ می باشد. یک قول همین است که 1 _ امیرالمومنین یعنی امیر و فرمانده مومنان، یک بیانی هم در سوره یوسف هست « وَنَمِیرُ أَهْلَنَا وَنَحْفَظُ أَخَانَا وَ....» برادران حضرت یوسف، وقتی در قحطی قرار گرفتند، قرار شد از حاکم مصر آذوقه ببرند. انجا این تعبیر را بکار بردند ما آذوقه برای خانوادهای خود ببریم. ذیل این ایه روایتی از امام صادق ع امده، که می فرمایند : 2 _ چرا به امیرالمومنین، امیر مومنان می گویند : می گوید، آذوقه علمی همه مردم دنیا با علی ع است. همه شاگرد علی ع هستند. البته حضرت امیر هم در محضر پیامبر ص است « أنَا مَدینَةُ العِلمِ وَ عَلیٌّ بابُها ». ذیل ایه 189 سوره بقره « وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها » از درب خانه ها وارد خانه وارد شوید. اصل مساله این ایه بر می گردد به زمان جاهلیت، وقتی که حج انجام می شد، موقع برگشت به منزل، از درب خانه وارد نمی شدند یا از پنجره یا از شکاف دیوار که ایجاد می کردند وارد می شدند ولی این حدیث هم در ذیل این ایه هست. « أنَا مَدینَةُ العِلمِ وَ عَلیٌّ بابُها ». این سوال به ذهن می اید که ایا، بقیه ائمه را می توان با وصف امیرالمومنین خواند؟ امام صادق ع می فرمایند، این لقب مخصوص حضرت علی ع است. سوال نمود می توانم به امام زمان ع سلام بدهم بعنوان امیر مومنان، حضرت فرمود نه، به ایشان بگوئید بقیه الله. بقیه الله وصف عام است. همه ما ائمه بقیه الله هستیم . و این لقب مخصوص امیرالمومنین است و کسی استفاده نمی کند جز کافر
وی در ادامه افزود : « هذا ما اَمَرَ بِهِ عَبْدُاللّهِ عَلِىٌّ اَمیرُ الْمُؤْمِنینَ، مالِکَ بْنَ الْحارِثِ الاَْشْتَرَ فى عَهْدِهِ اِلَیْهِ حینَ وَلاّهُ مِصْرَ، جِبایَةَ خَراجِها، وَ جِهادَ عَدُوِّها وَ اسْتِصْلاحَ اَهْلِها، وَ عِمارَةَ بِلادِها. اَمَرَهُ بِتَقْوَى اللّهِ » این فرمانی است که بنده خدا امیرالمؤمنین در پیمانش به مالک بن حارث اشتر زمانی که او را به فرمانروایی مصر برگزید دستور داد، تا مالیاتهای آن را جمع کند، و با دشمنش جهاد نماید، و به اصلاح اهلش برخیزد، و شهرهایش را آباد سازد. او را غرمان می دهد به تقوای الهی « وَلاّهُ مِصْرَ » از نظر قران، ما دو سرپرستی و ولایت بیشتر نداریم. خدا و طاغوت « اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ » ولایت و حاکمیت مخصوص خداوند است. در طول خدا این ولایت به پیامبر ص می رسد « یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأَمْرِ مِنْکمْ » و در طول پیامبر ص به دوازده امام می رسد و « وَ أُولِی الأَمْرِ مِنکم » با حدیث امام زمان ع « وَاَمّا مَنْ کانَ مِنَ الفُقَهاءِ صَائِنا لِنَفْسِهِ حافِظاً لِدینِهِ مُخالِفاً لِهَواهُ مُطیعاً لِاَمرِ مَولاهُ فَلِلْعَوامِ اَنْ یُقَلِّدُوهُ. » و امام صادق ع فرمود « وَ جَعلتَهُ حاکما ».
حضرت علی ع با ولایت الهیه که دارند، مالک اشتر را بعنوان حاکم مصر نصب می کنند « وَلاّهُ مِصْرَ ». در حکم رئیس جمهور محترم، فرق نمی کند، هر کس مردم به او رای داده اند، در حکم ولایت فقیه می آید « شما را به ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب می کنم و رای مردم را تنفیذ می کنم » این همان « وَلاّهُ مِصْرَ » است. یک سرپرست هم ولایت طاغوت است. مانند شاه. از بزرگترین نعمت هایی که ما داریم این است که سرپرستی ما الهی و قرانی است.
وی در ادامه در شرح عبارت اَمَرَهُ بِتَقْوَى اللّهِ گفت : امیرالمومنین او را به تقوا امر می کند. چند نکته برای تقوا عرض کنم. ما همه مسافر هستیم. در ذیل آیه 6 سوره تحریم « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ناراً » یا ذیل ایه 105 مائده « عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ » به فکر خودتان باشید ، علامه در المیزان، و ایت الله جوادی در تسنیم می فرمایند : یک سفر نیاز به چند چیز دارد 1 _ مبدا ، إِنَّا لِلَّهِ. علامه جعفری ره بحث های زیادی با فلاسفه مادی نمود. یک بار یکی از فلاسفه به علامه گفت، فرق شما با ما چیست؟ من دستم را روی کلمه is در کتابی که روبرویش بود گذاشتم، به او گفتم، فرق ما با شما این است که شما فقط این را می بینید ولی ما می گوئیم قبل و بعد از این is عوالمی هست. انسان سیری داشته تا به زمین رسیده است 2 _ مقصد ، وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ 3 _ زمان سفر, مدت عمر ما در این دنیا هست 4 _ مسافت، نفس و روح ما می باشد 5 _ زاد و توشه، تقوا الهی است
امام جمعه کاشان گفت : قران می فرماید « وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى » زاد را زیاد کنید وتقوا بهترین توشه است چون اهل بیت گفته اند مسیر طولانی است، جسم در خاک می رود اما روح هست و مسیر طولانی است « آهِ ! مِن قِلَّةِ الزّادِ ، و طُولِ الطَّریقِ ، و بُعدِ السَّفَرِ ». تقوا، مراتب دارد. بعضی از بزرگان می گویند : تقوای عام، تقوای خاص، اخص. و هر کدام ازاین ها هم مراحل دارد. علامه طباطبایی در المیزان جلد 3 صفحه 367 ذیل ایه 102 آل عمران « اتَّقُواْ اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ » درباره تقوای عام می فرماید : انچه خدا اراده نموده است در ان مسیر حرکت کنیم که خدا می پسندد._ هر جا خدا امر کرده است، انجام بدهیم _ و انچه نهی کرده است انجام ندهیم و شبهه نکنیم _ و ضمنا شکر نعمت های خدا را انجام بدهیم _ و همچنین صبر در بلا داشته باشیم. تعبیر دیگری هم داریم که خدا فرموده « اتَّقُواْ اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ » را انجام بدهید. تعبیر دیگری د ایه 16 سوره تغابن هم داریم که می فرماید « فاتقوالله ماستعطتم ». آیا این دو آیه با هم فرق دارد؟ جمع ان چیست؟ برخی گفتند اولی تقوای خاص است و دومی تقوای اخص. علامه درباره این دو آیه می فرماید، این دو مقوله جدا از هم هستند. اولی کمیتی است و دومی کیفیتی. می فرماید « اتَّقُواْ اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ » یعنی شما، هر جایی که تقوا لازم باشد متقی باش. کجا باید تقوا رعایت شود؟ وقتی در مسیر قرار گرفتم با حداکثر توان و به اندازه استطاعت از نظر کیفیت پیش ببرم. بعضی هم می گویند تقوای عام، همان انجام واجبات و ترک حرام ها می باشد.
وی در مثالی از شهید چمران گفت : بسیار با استعداد بود. از دکتر بازرگان استاد درس ترمودینامیک که نمره 14 بالاتر نمی داد به چمران نمره 22 گرفت. شهید چمران موقعی که می خواست به امریکا برود، مادرش به او گفت، هیچ گاه خدا را فراموش نکن. در ناسا استخدام شد، انقدر به او حقوق می دادند که می توانست هواپیما و کشتی شخصی بخرد، حوادث لبنان که پیش آمد به لبنان آمد. دوره های چریکی را در مصر گذراند و حزب امل را به نفع مردم علیه اسرائیل تاسیس کرد. بعد از پیروزی انقلاب به ایران آمد. از موقعی که رفت تا زمانی که برگشت 22 سال طول کشید. مادرش از او سوال کرد، سفارشی که به تو کردم، عمل کردی؟ اصلاً نمی توانستم خدا را فراموش کنم. این تقوای عام است
حجت الاسلام حسینی بیان داشت : تقوای خاص، یعنی انجام مستحبات و ترک مکروهات. یکی از بهترین مستحبات نماز شب است. حاج اقا مصطفی فرزند حضرت امام ره می گوید،. یک شب یکی از اساتید برای مباحثه علمی منزل ما بود. دیر وقت شد در منزل ما خوابید. نیمه های شب مرا صدا کرد،، گفت، بچه یکی از همسایگان، شما مرحوم شده،. صدای گریه و شیون می اید حاج اقا مصطفی می گوید دقت کردم، دیدم صدای گریه امام ره در نماز شب بود. مقام معظم رهبری فرمودند : حاج اقا احمد اقا برای من تعریف نمود، این اواخر برای گریه امام ره دستمال کافی نبود. حوله اماده می کردیم. وی برای ترک مکروهات گفت : حضرت اقا، در سفر به قم دیدار ایت الله حسن زاده رفتند.
آیت الله حسن زاده دو زانو روبروی رهبری نشستند و مقام معظم رهبری فرمودند، راحت بنشینید، ایت الله حسن زاده گفتند : اگر یک مکروه از شما سراغ داشتم به گونه دیگری برخورد می کردم. از این بالاتر تقوای اخص است که می گویند فکر گناه و مکروه هم نکنیم و این امکان دارد. خداوند آنقدر مهربان است که در در هر وضو که می گیریم این ها را داشته باشیم. در کتاب حکمت عبادات، درباره حکمت وضو، حدیثی نقل می کند. پیامبر ص درباره حکمت وضو فرموده : وقتی انسان خدا را ملاقات می کند باید پاک و طاهر باشد و در حکمت اعمال وضو می فرمایند : وضو گرفتن، یعنی شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها؛ شستن صورت، یعنی خدایا هر گناهی که با این صورت انجام دادم، توبه می کنم و با صورت پاک به جانب تو عبادت کنم و با پیشانی پاک سر بر خاک بگذارم. شستن دستها در وضو؛ یعنی خدایا از گناه، دست شستم و گناهانی را که با دستم مانند ارسال پیامک مرتکب شده ام، با شستن دست، آن را تطهیر می کنم. مسح سر در وضو؛ یعنی خدایا از فکر گناه که در سر پروراندم، سرم را تطهیر می کنم و آن خیالهای باطل را از سر به دور می افکنم. مسح پا؛ یعنی خدایا من از جای بد رفتن پا می کشم و این پا را از هر گناهی که با آن انجام داده ام تطهیر می کنم. و با این توبه به نماز می ایستیم
امام جمعه کاشان در بیان حکایتی گفت : آشیخ عبدالنبی اراکی ره، که در حرم حضرت معصومه دفن است، موفق شد امام زمان ع را ملاقات کند، آسید ابوالحسن اصفهانی، اقای لنگرودی هم موفق شدند امام را زیارت نمایند. امام جمعه کاشان گفت : بعد از فوت ایت الله آسید ابوالحسن اصفهانی، ایت الله عبدالنبی اراکی که موفق به دیدار امام زمان شده بود، نزد ایت الله لنگرودی رفته و خاطره ای از اسید ابوالحسن اصفهانی تعریف می نماید .وی می گوید : زمانی در نجف، عارف ِ اهل بیتی، وجود داشت و گفت هر کس حاجتی دارد، این توانایی را دارم که با یک ذکر حاجت او را برآورده می کنم. وی افزود : ایت الله اراکی نزد او رفته و می گوید ذکری را اشنا هستی که من خدمت امام عصر عج الله شرفیاب شوم و او می گوید چنین ذکری را دارد که تجربه شده است. ذکر را به او گفت و بیان کرد در یک بیابان ذکر را بگو و وقتی تمام شد اولین نفر را که دیدی او امام زمان است. ایت الله اراکی می گوید به بیابان رفتم و ذکر را گفتم ناگهان شخصی امد و گفت با من کاری داشتی، به ایشان گفتم نه، من منتظر بزرگی هستم، برای بار دوم و سوم تکرار نمود و من همان جواب را دادم و او رفت، تا او رفت ناگهان به ذهنم امد که ان شخص گفت اولین نفری که دیدی امام زمان است، دنبال او دویدم ، او را می دیدم ولی به او نمی رسیدم. در اصطلاح او طی الارض داشت.
امام جمعه کاشان در ادامه گفت : ایت الله اراکی می گوید از دور دیدم، ان شخص وارد خیمه ای شد، بعد از کمی استراحت دوباره حرکت کردم و به خیمه رسیدم، صدا کردم، خادمی بیرون آمد، گفتم با سیدی که وارد شد کار دارم، گفت صبر کن تا اجازه بگیرم،. رفت و برگشت و من وارد خیمه شدم،. امام زمان روی تخته چوبی نشسته بودند،. سلام کردم، از قبل چند سوال علمی و فقهی، مانند نماز، روزه، نماز مسافر و حج داشتم ولی هر چه فکر کردم، سوال ها در ان لحظه یادم نیامد، لحظاتی به صورت مبارک امام نگاه نمودم و اجازه خروج گرفتم، بیرون که امدم، سوالات یادم آمد، برگشتم تا جواب سوالات را بپرسم اما خادم گفت، اقا تشریف ندارند و من گفتم دروغ می گویی، خادم گفت، میدانی این جا کجاست، من اگر دروغ بگویم، خادم این آستان نمی شوم. من اگر فکر گناه و دروغ در ذهنم هم بیاید، حق ندارم اینجا باشم. خادم گفت،. می توانی سوالات را از نائب امام بپرسی، اجازه گرفتم و وارد خیمه شدم،. نگاه کردم روی همان تخت، ایت الله اسید ابوالحسن اصفهانی نشسته است. بعد از سلام، سوالاتم را پرسیدم، گفت جواب سوال اول در کتاب جواهر، جلد 2 صفحه 55 جواب سوال دوم در وسائل الشیعه، روایت 11 ، سوال سوم در ریاض، و بعد خداحافظی نمودم، ایت الله اراکی می گوید، جواب سوالات را که گرفتم بیرون از خیمه، شک کردم که این شخص اسید ابوالحسن بود یا شبیه او، تصمیم گرفتم به نجف بیایم و سوالات را از او بپرسم، به منزل او در نجف رفتم و همان سوالات را نمودم و همان جواب ها را شنیدم، تشکر نمودم، خواستم برگردم آسید ابوالحسن گفت، ما را امتحان نمودی، ولی درخواست دارم تا زنده ام این جریان را برای کسی تعریف نکنی.
نظر شما :